وقتی فردی پس از سالها، دربارهی تجربهی سوءاستفاده جنسی خود حرف میزند؛ اولین پرسش اطرافیان این است که چرا پس از حادثه یا در همان دوران، راجعبه آن صحبت نکرده. دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد. در این جا به برخی از آنها میپردازیم:
۱- فرد خودش هم نمیدانسته که عمل انجام شده یک نوع سوءاستفاده بوده است
قربانیان جنسی کودک، سالها و حتی دههها پس از وقوع حادثه نمیدانند آنچه رخ داده؛ یک نوع آزار جنسی یا روانی بوده است. در نتیجه سالها طول میکشد تا بفهمند که دقیقا چه اتفاقی افتاده. دلیل دیگر این است که مغز انسان برای محافظت از خود دچار فراموشی میشود. به طوری که فرد گاهی آن اتفاق را به خاطر نمیآورد. ممکن است هنگام بزرگسالی این خاطره یادآوری شود. در مورد کودکان وظیفه بزرگسالان است که علائم تجاوز را تشخیص دهند و وارد عمل شوند.
در موارد آزار جنسی علیه بزرگسالان، قربانی ممکن است باور کند آنچه اتفاق افتاده طبیعی بوده. چه بخواهیم چه نخواهیم، ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن شیوههای خاصی از رفتار جنسی، بهویژه از سوی مردان نسبت به زنان، صرف نظر از تاثیر آنها، نرمال پذیرفته شدهاند. قربانیان چنین آزاری ممکن است سالها از عوارض تروما رنج ببرند، بدون اینکه بدانند منشا علائمشان از کجاست.
۲- تأثیر تروما
سوءاستفاده از هر نوعی باعث آسیب میشود. بسته به نوع تجاوز و مدت زمانی که اتفاق افتاده (از چند دقیقه تا چند دهه) تأثیر آن میتواند شدید و مادامالعمر باشد. برخی از آنها عبارتند از:
این تنها تعدادی از عوارض احتمالی است. قاعدتا کسی که در زندگی روزمره، با یک یا چند مورد از این موارد دست و پنجه نرم میکند؛ نمیتواند به راحتی درباره آن اتفاق حرف بزند.
۳- قربانی در گذشته صحبت کرده ولی کسی به او گوش نداده
این موضوع بسیار رایج است. به خصوص در مواردی که سوءاستفاده طولانی مدت یا مکرر بوده است. بسیاری از افراد تجربیاتی داشتهاند که پس از آن میخواستند صحبت کنند اما باور نشدهاند. معمولا هنگامی که آزارگر متوجه میشود قربانی او را لو داده، فشار را دو چندان میکند یا در بهترین حالت همه چیز را زیر سوال میبرد. موارد بسیار زیادی وجود دارد که در آن کودکی سعی میکند به یکی از اعضای خانواده در مورد آنچه اتفاق افتاده؛ بگوید ولی باور نمیشود. این تقریبا تضمین میکند که آن فرد دوباره صحبت نخواهد کرد.
در مواردی که قربانی (چه بزرگسال باشد چه کودک)، با فرد آزارگر زندگی میکند؛ گفتن موضوع سختتر است. زیرا اگر باور نشود؛ آزارگر برای انتقام، رفتارهای بدتری خواهد داشت. این هم دلیل دیگری است که برخی افراد برای مدت بسیار طولانی حرفی نمیزنند.
۴- شرم و ترس
شرم و ترس، دو واکنش بسیار عادی، پس از چنین حادثهای است. این دو، بیشتر توسط متجاوز برای ترساندن قربانی یا سرزنش او استفاده میشود. تقریبا در هر تجاوزی که تاکنون رخ داده، متجاوز سعی کرده تا قربانی را به نحوی سرزنش کند. در مواردی که فرد کودک یا یک بزرگسال آسیبپذیر است؛ باید علاوه بر آسیب روحی و جسمی، با احساس ترس و شرم از سوی اطرافیان نیز کنار بیاید.
۵- بازخورد
اکثر ما حداقل یک بار در اخبار دیدهایم که یک نفر (به خصوص یک زن)، علنا اعلام کرده که «این شخص از من سواستفاده کرده» اما چیزی که در اخبار نمیبینیم؛ احاطه شدن او توسط پیامهای تهدیدآمیز، تحقیر و آسیب ناشی از مراجعه به پلیس یا مقامات دیگر است. ما معاینات بدنی دلخراش و ترس از مواجه شدن با متجاوز در دادگاه یا بازجویی در ملاعام را نمیبینیم. آن چه که حتی نامرئیتر است؛ واکنش شدید خانوادهی فرد است. این میتواند شامل قضاوت «تقصیر خودت بود!» تا خجالت «احساس میکنم همه به من خیره شدهاند» یا بیتفاوتی «خب که چی!» باشد. در موارد بدتر، شاهد تهدید یا طرد کامل نیز هستیم.
حال میتوانید درک کنید که چرا بسیاری از قربانیان هرگز حرفی نمیزنند. یا اگر این کار را انجام دهند، دههها طول میکشد تا شجاعت لازم را به دست بیاورند. هیچ کس نباید به خاطر بازگو نکردن اتفاقی که برایش افتاده، مورد قضاوت یا محکومیت قرار بگیرد. این که صحت ادعای یک فرد، به دلیل این که سالها درباره آن صحبت نکرده، زیر سوال میرود؛ به دلیل ناآگاهی مردم نسبت به روند آسیب پس از تروماست. این یک شکست بزرگ برای جامعه است که باعث میشود شاهد وقوع بیشتر چنین رخدادهایی باشیم! در واقع هر کسی که توانسته راجعبه این تجربهی تلخ صحبت کند، شایستهی مدال است.
دکتر زهره کشاورز
پزشک متخصص سلامت باروری - فلوشیپ پزشکی جنسی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
پارافیلیا به وضعیتی گفته میشود که برانگیختگی و لذت جنسی فرد، وابسته به افکار یا رفتارهای جنسی غیرطبیعی و افراطی باشد. پارافیلیا ممکن است حول موجودیتی خاص (مانند کودکان، حیوانات، لباس زیر و… ) یا حول اعمالی خاص (ایجاد درد، عریانگرایی و…) باشد. بیشتر گونههای پارافیلیا در مردان شایعتر از زنان است. تمرکز وسواسگونهای که در افراد شکل میگیرد، معمولا محدود به نوع خاصی است و تغییر نمیکند. در پارافیلیا، درگیری ذهنی فرد حول موجودیت یا عملی خاص بهحدی است که بدون آن به ارضای جنسی نمیرسد.
پارافیلیا شامل رفتارهای جنسیای است که از نظر جامعه، ناخوشایند، غیرطبیعی و غیرمعمول هستند. رایجترین انواع پارافیلیا، بیماری پدوفیلی یا کودککامی (میل به رفتار یا رابطهٔ جنسی با کودکان)، بدننمایی (نمایش اندام جنسی در برابر افراد غریبه)، تماشاگری جنسی یا چشمچرانی، و تنمالی (لمس دیگران بدون رضایت آنها) هستند. در مقابل، یادگارخواهی یا فِتیش (میل به موجودیت بیحرکت)، خودآزاری جنسی، دیگرآزاری جنسی و دگرجنسپوشی (برانگیختگی جنسی با پوشیدن لباس جنس مخالف) کمتر شایع هستند. برخی از این رفتارها غیرقانونی هستند و بیشتر افرادی که تحت درمان اختلالات جنسی هستند، اغلب بهخاطر رفتارشان دچار مشکلات قانونی شدهاند. باید بدانید طبقهای با عنوان «دیگر اختلالات جنسی ویژه» در زیرمجموعهٔ پارافیلیا قرار میگیرد که به مواردی اشاره دارد که تاکنون نامی برای آنها تعریف نشده است؛ مانند حالتهایی که با جسد، ادرار و تماسهای تلفنی مستهجن سروکار دارند.
دلیل بروز انواع اختلال پارافیلیا بهروشنی مشخص نیست. روانتحلیلگران معتقدند فرد مبتلا به پارافیلیا مایل به تکرار یا بازگشت به عادتی جنسی است که در کودکیاش شکل گرفته است. بهعقیدهٔ رفتارشناسان، این اختلالها در طول فرایند شرطیشدن ایجاد میشوند. شیئی که در حالت عادی هیچ جنبهٔ جنسی ندارد، وقتی پیوسته در ارتباط با رفتارهای جنسی دیده شود، به شیئی جنسی و برانگیزاننده تبدیل میشود. این مسئله در مورد اعمال و رفتار هم درست است. در برخی موارد، ممکن است عاملی جنبی در بروز این اختلال مؤثر باشد؛ مانند مشکل در برقراری ارتباط رودررو با دیگران.
بر مبنای مدلهای یادگیری رفتاری، کودکی که قربانی یا تماشاگر رفتارهای نامناسب جنسی بوده است، تقلید این رفتارها را فرا میگیرد و در آینده میل بیشتری برای انجام این رفتارها خواهد داشت. بر اساس مدلهای جبران کمبودها، این افراد از ارتباط جنسی طبیعی و موردپذیرش جامعه، محروم هستند؛ بنابراین بهدنبال ارضای جنسی از طریق رفتارها و ابزارهایی هستند که موردپذیرش جامعه نیست. تمرکز مدلهای روانشناختی بر رابطهٔ بین هورمونها، رفتارها و دستگاه عصبی بدن با میل به رفتارهای پرخاشگرانه و ترشح هورمونهای جنسی مردانه است.
روشهای درمانی شامل روش سنتی تحلیل روانی، هیپنوتیزم و فنون رفتاردرمانی است. اخیرا داروهایی بهنام «آنتیآندروژن» همراه با این روشهای درمانی بهطور موقت بهکار گرفته شدهاند. این داروها سطح هورمون تستسترون را بهشدت کاهش میدهند. با مصرف این داروها، میل جنسی در مردان کاهش مییابد و تصویرسازی ذهنی از صحنههای برانگیزانندهٔ جنسی کمتر میشود. در نتیجه فرد امکان دریافت مشاوره را بدون فشار عوامل قدرتمند منحرفکننده، خواهد داشت. همچنین پژوهشها نشان دادهاند ترکیب دارودرمانی با رفتاردرمانی شناختی میتواند مؤثر باشد.